اسباب کشی

ساخت وبلاگ

سلام:)

بله ما یه خونه جدید اجاره کردیم و باید توی این دو هفته اسباب کشی کنیم. راستش رو بخواید این چند روزه من و همسرم هی اوقات تلخی بود که باهم میکردیم.‌چون هردو‌مون تحت فشار بودیم. اون بنده خدا به خاطر مسایل مالی، خستگی های جسمی و هم اینکه میبینه من اذیتم و نمیتونه کاری کنه. منم به خاطر خستگی های جسمی( دنبال خونه بودیم همه ش رو پیاده میرفتیم و به خاطر کرونا هم نمیشد چیزی خورد. خسته کوفته ۱۰ ۱۱ شب میرسیدیم‌خونه سریع باید برای فردامون ناهر میذاشتیم و صبح میرفتیم سرکار) و  فکر اسباب کشی به تنهایی و حساسیتی که به کرونا دارم و پروژه شرکتم که باید حسابی روش کار کنم و اینکه سال چهارم دکترام و هنوز مقاله ای ننوشتم و عوض اینکه بشینم رو پروژم کار کنم باید بریم خیابونهای مختلف شهر که دنبال خونه ای بلکه ارزون تر پیدا کنیم برای اجاره و تازه  خونه های سمت شرکت من‌ همه گرون هستند و دوباره مجبوریم جایی خونه بگیریم که من باز سوار تاکسی و مترو بشم....

خلاصه جونم براتون بگه منم که این پروسه پیدا کردن خونه افتاده بود رو زمان حال بدیم (بعضی وقتها حالم‌ خیلی بد میشه بی دلیل. احساس میکنم بدبخت نرین آدم روی زمینم) دیگه نابود بودم. همه ش بی اخلاق بودم. همسرمم اگه من ناراحت باشم اونم انرژیش رو ازدست میده. خلاصه که دیگه خیلی بد بود...

خدا رو شکر چند شب پیش یه خونه که نقشه ش عین خونه الانمون هست (من اینقدر به تغییر مقاوت نشون میدم که‌ تو دیوار خونه هایی عین خونه الانمون رو‌میپسندیدم فقط!!) تو محل پایین تر قرارداد بستیم و از دیشب شروع کردیم به کم کم جمع کردن وسایلمون...

دیشب کمی فضامون تلطیف شده بود چون هم خونه پیدا کرده بودیم و از اون بلاتکلیفی دراومده بودیم و هم من دیروز سرکار نرفتم و‌همه ش خوابیدم و استراحت کرده بودم و رفرش بودم. دیگه شب شروع کردیم به جمع کردن وسایل. دوباره من هی میگفتم همه چیا رو تو‌پفکی بذاریم اونم چندلایه، که شوهرم قبول نمیکرد. احساس میکنم‌ من ایده ال گرا هستم حتی تو این جزییات. من میگفتم فرض کنیم کارگرا هیولان و باید یه جوری بسته بندی کنیم که وسیله هامون هیچی شون نشه:)))) جدی میگفتم و الانم همین فکر رو دارم.دیگه آخرش گفتم باشه هرجور تو میخوای بسته بندی کن اما اگه یه وسیله م خراب بشه باید بخری و تهدید جدیش کردم:))

آخراش خیلی باحال بود من میگفتم فلان همکارم شانس داره شوهرش این کارها رو‌میکنه براش، تو اسباب کشی کارگر گرفته بود که خونه رو تمیز کنه ( البته با خنده و شوخی، مقایسه نمیکنم چون ادم‌جزییات اخلاق و‌ رفتار کسی رو نمیدونه دقیق. به حالت درد دل همراه با مزاح بود) اون یکی همکارم شوهرش فلان کارها رو براش میکنه. دیگه شوهرمم میگفت میخوام برم تغییر جنسیت بدم برم زن اینها بشم، بعد میگفت نه زن فلانی نمیشم‌ چون نمیتونم با خانمش رقابت کنم اون خانمه خیلی به‌خودش میرسه من نمیتونم :)))

دلم براش ضعف میره اینجوری با مزه گی میکنه. اینجوری که من یه دردل میکنم‌ میفهمه که هدفم مقایسه نیست و فقط میخوام باهاش صمیمی تر بشم و وقتایی که ناراحتم و خسته از شرایط بتونم باهاش حرف بزنم و همینطوری با مسخره بازی تموم بشه همین:)

پ.ن.

@اللهم عجل لولیک الفرج...

@تنهایی تو شهر غریب اسباب کشی کنی تو این شرایط کرونا و شاغل بودن و دانشجو بودن و حساس بودن به کرونا خیلی خیلی سخته... شوهرم دیشب میگفت لاقل دو سه تا بچه بیاریم سر پیری هم اینجوری تنهایی کار نکنیم بچه هامون کمی کمکمون کنن:))

@خانوادم خیلی میگن بیان کمک اما من قبول نمیکنم. کرونا واقعا شوخی بردار نیست. یه اتفاقی می افته خدای نکرده ادم پشیمون میشه. اما داداش کوچیکم زیر بار نمیره که نیاد. خدایا ممنون به خاطر اینهمه مهربونیشون....

@صاحبخونه مون خیلی با مزه هست. تو کرونا یه ماه ازمون اجاره نگرفت. بعد ما خوشحال بودیم که خیلی با مرامه و امسال زیاد اضافه نمیکنه که دیدیم ای دل غافل اشتباه میکردیم و بیشتر از دو برابر کشید رو‌اجاره که تمام بنگاهیا میگفتن خیلی بی انصافیه و ما مجبور شدیم بلند بشیم. دیگه من هی به شوهرم میگفتم بهش زنگ‌بزن بگو مرام بذار وقتایی که ما هستیم بازدید کننده نفرسته(چون‌ من خیلی به کرونا حساسم ) که شوهرم میگفت نه بابا اون قبول نمبکنه وقتی اینقدر رو پولش حساسه و میخواد اینقدر بکشه روش. آقا گذشت و شوهرم یه بار برای پول پیش بهش زنگ زده بود صاحبخونه مون گفته بود وقتی تخلیه کردید براتون بازدید کننده میفرستم خانمت هم چادریه هی چادر سرش نکنه تو بازدیدها (حالا جالبه بهش اصلا نمیخوره خودش به حجاب اعتقاد داشته باشه اما خیلی با درک بود). آقا منو‌ میگی خوشحال بودم که خدایا ممنونم ازت... اینه که نباید آدم صفر و صدی بگه یکی بده یکی خوب. واقعا آدم ها همه شون خوبی هایی دارن و بد مطلق نیستند...

@ از تمام وبلاگ نویسایی که وبلاگ پرمحتوا دارن ممنون:)

و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 198 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1399 ساعت: 9:06