اینقدری اوضاعم داغون هست که دوباره افتادم روی دور ننوشتن.... یعنی هی می آیم اینجا بنویسم دستم به نوشتن نمیرود. این جور وقتهاکه دنیا بهم فشار می آورد نه دلم می آید گلایه کنم از خدا نه انقدری قوی هستم که دم نزنم از سختی ها. میمانم در برزخ سختی و اینجاست که اشکهایم بی اختیار فرو می ریزند فقط هی با خودم میگویم خدایا من ناشکری نمیکنم ها اما ضعیفم ، یک وقت ناراحت نشوی از دست من که گریه میکنم. مشکل از من است....
پ.ن.
دلی بزرگ....
و خدایی که در این نزدیکی است......برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 203