دختر روستا

ساخت وبلاگ

تفریحی رفتیم تیراندازی، اولین باری بود که تفنگ دستم میگرفتم اما اکثرش رو زدم به هدف، از 7تا تیرم 5تاش خورد به هدف و یکیش رو دقیقا زدم وسط هدف:) مربی و بچه ها خیلی تعجب کرده بودند، و به شوخی میگفتند ببین استعدادت رو شکوفا کردیم :)) آخه من نمیخواستم برم و با اصرار بچه ها رفتم! 

این تیراندازی من رو برد به گذشته هام، از بچگی دوست داشتم از این دختران روستایی اسب سوار تفنگ به دست با لباس محلی که در عین صلابت و قدرت،  رام، ساده،  لطیف و قلبی مهربان داشتند باشم، از آنهایی که تلوزیون نشان میداد، مثل سارای... من دختر روستایی بودم اما نه از آنها که تلوزیون نشان میداد، نه لباس محلی داشتیم و نه اسب و نه تفنگ! اما ساده گی دختران روستا را داشتم، اصلا نمیتوانم که نداشته باشم، این خاصیت روستا و طبیعت هست، اصلا نمیتوانی پیچیده باشی...  اما نهایتش من دختری روستایی بودم و باید تیراندازیم خوب میبود به نظرم:))) 

پ. ن. 

* من عاشق اسب هستم:) 

* خداروشکر یکی از استعداد های ما شکوفا شد وگرنه نمیدونستم  تو چی استعداد دارم 

*اللهم عجل لولیک الفرج... 

*تو این روزهای آلودگی باید یکمم خودمون رعایت کنیم اما هیهات از این ملت پرادعا.... یه خانومه تو مترو برگشت به من گفت مترو خستم کرد، منم لبخند زدم گفتم آره زیاد تکون میخوره. برگشت گفت حاضرم ترافیک رو تحمل کنم اما نیام مترو، منم با حالت ملایمی گفتم آخه آلودگی ایجاد میشه برگشت گفت، بهتر از اینه که اعصابم خراب بشه، منم گفتم خب اینطوری ریه هاتون خراب میشه، برگشت میدونین چی گفت؟ گفت فقط من که نیستم! یعنی من اینقدر از این جمله بدم میاد. خانومه اعصاب نداشت وگرنه براش توضیح میدادم... خدایا آخه این چه فرهنگیه ما داریم؟ همش میگیم یکی دیگه رعایت کنه، به هرکی میگی تو مصرف آب صرفه جویی کن، فلان کن بهمان کن، برمیگردن میگن فقط من رعایت کنم درست میشه؟! چرا کمتر کسی این رو درک میکنه که بابا جان من این "من" ها با هم جمع میشن و یه جامعه رو درست میکنن... خدا عاقبتمون رو بخیر کنه واقعا به فرهنگ سازی اساسی نیاز داریم...

و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 192 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1396 ساعت: 2:20