سلام، سال نو مبارک:)

ساخت وبلاگ

مثل تمام فروردین های عمرم دلتنگی خاصی وجودم رو گرفته، نه اینکه مثل قبلا ها که بعد از تعطیلات عید می اومدم خوابگاه و با تنهایی وحشتناک روز اول مواجه میشدم و  همش خودم رو نفرین میکردم که چرا اومدم تهران و همش میگفتم بعد درسم برمیگردم خونه. نه از اونها نیست. دیگه مثل قبلا ها نیستم که بخوام برگردم. اما بهار، این فصل به اصطلاح دوست داشتنی برای خیلی ها، برای من فصل خوبی نیست، دلم میگیرد، افسرده میشم توش اساسی:)) تنها دلخوشیم اینه که 6 ماه دیگه پاییزه:)))

دارم به این فکر میکنم که عمر ما محدوده هرکسی بالاخره یه روزی قلبش از تپش می ایسته، از این دنیا میره. واقعا اینجا ناپایداره. دیگه بخوایم خیلی خیلی عمر بکنیم بعد 150 سال قطعا نیستیم. دارم به این فکر میکنم که من تو عمرم چی داشتم، چی قراره لحظه مرگ لبخند به لبام بیاره و با خودم بگم خداروشکر فلان کار رو کردم... بعضی وقتها پیرها رو که میبینم میگم خدایا وقتی که من پیر میشم کمکم کن دست خالی پیر نشم...

+ داداشم عید میگفت تو چی کار میکنی که اینقدر روحیه خوبی داری و همش با انگیزه هستی:)) بهش گفتم بیچاره تو چه وضعت داغونه که به من میگی روحیه خوبی داری:)))

+ اگه بگن ف... بهترین کاری که بلدی انجام بدی و ازش لذت ببری چیه؟ قطعا میگم امید دادن و کمک کردن و حمایت کردن:) نمیدونم فیلم blind side  رو دیدین یا نه. اما من مثل اون پسره سیاه پوستم که ازش تست گرفتن و فهمیدن حس پشتیانی و حمایتیش فوقالعاده بالاست درحالیکه که سایر استعدادهاش پایین بود:))) البته مثل اون خانومه هم هستم. یعنی من عاشق این کارام:)) 

+دوست داشتم بنویسم بازم اینجا:) حالا هرچی. نوشتم امیدوارم فقط تو این وبلاگ مطالب خیلی غیر مفیدی نذاشته باشم که قیامت جوابگو باشم:)

+ یکشنبه میان ترم دارم، باید برگه تصحیح کنم، باید سوال مسابقه طراحی کنم، باید مقاله بخونم، باید تمرین بدم، باید یه میان ترم دیگه بدم، باید درسهای ازمون جامع رو بدم و کلی کارهای دیگه.. اما تنها کاری که ف.. میکنه فقط یه ذره برای میان ترم اولش میخونه و ما بقی رو علافی میکنه:((

+ خدایا کمکم کن. تنها پشتیبانم تویی. یاریم کن امام زمانم را اذیت نکنم...

+ چو پاره تخته بر موج رها رها رها من...

+اما پیش خودمون بمونه ها وبلاگ نویسی اونم جاییکه هیشکی وبلاگ نمینویسه هنره ها دیگه ملت واقعا کوچ کردن از اینجا:) ادم ببینه یکی دو نفر مینویسن به وجود میاد مینویسه اما انگار نه انگار:))

 +دوست وبلاگی عزیزم فا... نازنین. من همیشه به یادتم. رفتم مشهد هم خیلی برات دعا کردم گفتم امام رضا حواست به این دوست من باشه:)

+راستی دامادمون هم بهم آبجی ف.. میگه  عجب اشتباهی کردم که یه لحظه تو دلم گفتم ابجی بگه:)) اخه من که ازش فقط دوسال سال بزرگترم:))) اینطوری حس یه خانم 40 ساله رو دارم!

و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 199 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 15:27