ترس از شروع!

ساخت وبلاگ

* اینکه دارم کم کم وارد محیطی میشم که مسئولیت داره، باید گزارش بدم، باید مافوقم رو قانع کنم، باید چارت  پروزه بدم، اولش برام ترسناکه! اما دیگه باید باهاش رو به رو بشم. نمیدونم تو عمل چه قدر موفق خواهم بود و چه قدر خودم  راضی خواهم بود و چه قدر از کار من راضی خواهند بود! خدایا خودت یاریم کن...

* من میترسم! میترسم از اینکه کلی ادم نشستن و قراره به گزارش من گوش بدن، من اصلا حس میکنم چیز خاصی برای گفتن ندارم! اصلا حس میکنم این پروژه شدنی نیست!! اصلا کار خاصی نمیکنم که بخوام ارائه بدم!

* وقتی میترسم، احساس تنهایی هم پشت بندش میاد سراغم! و من در عین تنها نبودن، احساس تنهایی میکنم! حالا یه مگسم از صبح چسبیده بهم:)) هی میگم برو اونور تنهایی من با تو پر نمیشه! نمیفهمه:))  هرچند دلم نمیاد بکشمش، خیلی تلاش کردم با عطوفت و مهربانی هدایتش کنم به سمت  بیرون، نرفت که نرفت! باز خوبه معرفت داره میفهمه من احساس تنهایی میکنم دل نمیکنه ازم:)))

پ.ن:

* اللهم عجل لولیک الفرج...

و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 15:27