- یعنی میشه؟
+ چرا نشه؟!
_ آخه با حساب و کتاب آدمها جور درنمیاد! آخه آدمها ان قلت میارن!
+ مگه دنیا با حساب و کتاب آدم هاست؟! دنیا با حساب و کتاب خداست. خدایی که قادره بزرگترین کارها رو انجام بده، قادره انسان رو خلق کنه، انسان رو بعد از مرگش دوباره زنده کنه، قادره دریاها و کوهستان های با عظمت رو خلق کنه، قادره کوهها رو به حرکت دربیاره، یعنی قادر نیست این کار رو برای تو انجام بده؟!
_ پس چرا معطلش میکنه؟
+ میخواد ببینه تو چه قدر تسلیمی، میخواد لذت تسلیم بودن در برابرش رو بهت بچشونه! میخواد برسی به این : در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم، حکم آنچه تو اندیشی، لطف آنچه تو فرمایی..
_ پس لازم نیست من کاری کنم، پس خدا نمیخواد دیگه؟
+ چرا تو هم باید تمام تلاشت رو بکنی اما بقیه ش رو بسپاری به خدا، خدا مصلحت دونست تلاشهات به جواب میرسند در غیر اینصورت که نه!
_ باشه، پس تمام تلاشم رو میکنم و بقیه ش رو میسپارم به خدا:)
+آفرین
پ.ن:
* خیلی اتفاقی یاد این اهنگ افتادم، اونیکه به فکر فرداشه مجبوره که شب دیر بخوابه و زود پاشه (قریب به مضمون)
* امروز دانشگاه فوق العاده شده بود:) یعنی خیلی قشنگ بود پر از احساس شادی و نشاط، حیف که هیچ کدوم از دوستان پایه نبودند که در دانشگاه بگردیم. مثلا داشتی راه می رفتی یهو میدیدی چند تا سبز ( پیراهن سبز پوشیده بودند) از کنارت بدو بدو رد شدند و داشتند مسابقه دو میدن، یه جای دیگه داشتند بازی گل کوچیک بازی میکردند:) یا همه جا پر شده بود از دوچرخه سوار، کلی غرفه بود از غرفه های مربوط به مرکز مشاوره گرفته تا محیط زیست و موسسه های خیریه. حالا تو این شلوغی یهو دیدم یکی عین موشکی که من تارگتش باشم اومد سمتم و دو برگه داد دستم، برگه ها تبلیغ حوزه دانشجویی بودند...
* معلم دبیرستانمون کلی قربون صدقه م رفت:)) دلتون بسوزه
و خدایی که در این نزدیکی است......برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 195