رضا و رضوان

ساخت وبلاگ

 دخترم! بعدها که تجریه های گسترده تر و برخودرهای بیشتر پیدا کردی، می بینی که تمام زندگی ها و تمام آدم ها، از زن و مرد و محروم و بهره مند، با رنج هایی همراه هستند. داشتن و نداشتن، هردو رنج است. داشتن، غصه جدایی را دارد و نداشتن، تلخی محرومیت و زخم تحقیر و سرشاری و کامروایی هم، رنج پوچی را دارد و درد بی دردی! که دل آدم، از دنیا بزرگتر است.

دل ما، از تمام هستی بزرگتر است.

همه زندگی ها، با درد پیچیده و با رنج آمیخته. هرکس که به آگاهی و خودآگاهی و شعوری میرسد،آرزوها و رویاهایی پیدا میکند و هدف ها و مقصودهایی را در نظر میگیرد. به راه می افتد و سالک میشود. همه ی سالک ها و راه روها گرفتار هستند و در تمامی سلوک ها و رفتارها رنج و درد پوچی و بن بست هست.

میبینی، که ناچاری با آن نگاه و نور و سرور پیوند بخوری تا با رنج راحت باشی و در بهار و پاییر، بهره بردار...

دل آدمی، بزرگتر از این زندگی است. و این، راز تنهایی اوست. او چیزی بیشتر از تنوع و عصیان را میخواهد. او متتاج تحرک است و  حرکت، با محدودیت سازگار نیست که محدودیت ها عامل محرومیت و تنهایی ماست...

پ.ن:

* اللهم عجل لولیک الفرج

* این بخشی از نامه سوم (رضا و رضوان)  کتاب "نامه های بلوغ" از استاد علی صفایی حائری هست.  این کتاب فوق العاده  فوقالعادهه ست.  تو این کتاب استاد برای بچه هاش نامه نوشتن. نامه هایی که بسیار بسیار قشنگ و با محتوا هستند. دوست داشتین بخونین حتما حتما:)

* نامه هایی برای دخترم، آوا بی صبرانه منتظر بازگشت شماییم...

و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1396 ساعت: 2:20