معیار دوستی

ساخت وبلاگ

به نظر من یکی از مهم ترین معیارهای دوستی و اینکه کسی واقعا بهت توجه میکنه یا نه؟ موقع مریضی یا مشکلی هست که برات پیش میاد! مواقعی که خودت نیستی و تو شرایطی قرار میگیری که عاجزی از انجام برخی کارها!  وقتی آدم مریض میشه یا به مشکلی برخورد میکنه رویکرد آدم ها دو نوعه!

یک سری ها دلسوزانه و مهربانانه حواسشون بهت هست، حالت رو میپرسن؟ برات دوا و درمونی که خودشون بلدند رو میگن! برات وقت دکتر میگیرن، به جای تو با دکتر مشورت میکنن، نگرانت هستن، با اینکه درس دارند برات سوپ درست میکنند، یا مثلا وقتی بی حال بی حال افتادی توی تخت و حتی اراده  برداشتن گوشیت رو از دو قدمیت نداری، میان هی بهت میگن چیزی لازم نداری؟! برات کارهایی که تو سلامتی میتونستی انجامشون بدی اما الان دیگه اراده انجامشون برات نمونده رو انجام میدن مثلا (یه چایی ساده درست کردن)! سعی میکنن از درد مریضی فقط برات "درد مریضی" بمونه نه "درد مریضی" و "درد بی کسی"!

اما نوع دوم آدم ها، آدم های خونسرد خونسرد که انگار نه انگار یکی کنار دستشون داره میمیره، داره از تنگی تنفس خفه میشه! انگار نه انگار! همینطوری عین یک ربات سرشون تو کار خودشون هست! وقتی یکی بهشون میگه حالم خوب نیست دعا کن حالم خوب بشه! اصلا به روشون نمیارن که اصلا چته؟!!!!

من چون خودم همیشه در دسته اول بودم (همیشه حس دلسوزی و مسئولیت پذیری افراطی ام اینجور مواقع گل میکند، البته دلیل هم دارم برای این که در پایین توضیح میدهم*) اصولا حلقه دوستانم هم همینطوری هستند یعنی در واقع نمیتوانم با نوع دوم، یعنی خونسردها دوستی کنم اصلا! اما جالبه یکی از دوستان تقریبا قدیمی ام جز این خونسردهاست و همیشه که توی شرایط سخت، بدجوری خونسرد بوده و از نظر من از امتحان دوستی رد شده، برام سوال بوجود اومده که چرا  این ادم هنوز هم که هنوز در  دایره دوستانم هست؟! خیلی فکر کردم دلیل روشنی پیدا نکرده ام! شاید چون ادم معقولی ست و سوای از این جنبه، فرد خوبی ست؟!! خلاصه که همیشه برام سوال بوده! اما کم کم داره از دایره دوستانم حذف میشه! برای من این درجه از خونسردی تعریف شده نیست....

پ.ن:

* میلاد امام زمان نزدیکه، وقتی این چراغانی ها و نورافشانی ها رو میبینیم فقط فقط فقط یه ذره به خودش فکر کنم و برای ظهورش دعا کنیم...

*دلیل اینکه من وقتی یکی به کمک نیاز داره سریع به یاریش میشتابم و درواقع شاید مسئولیت پذیری افراطی دارم اینه که خدا ما بنده ها رو کنار هم قرار داده که زندگی کنیم، که کنار هم با خوبی وخوشی این دنیا رو که هیچ جیزی در مقابل اون دنیاست رد کنیم و برسیم به اونجا، وقتی یکی به کمک خیلی خیلی کوچکی نیاز داره و کنار من هست من حس میکنم خدا منو انتخاب کرده که از این فرصت استفاده کنم و بشم وسیله  یاری رساندن خدا:) بشم دست خدا:) بشم دست خدا که به یه مریضی چایی میده، قرص میده، یه حالی ازش میپرسه، بشم زبون خدا و نوازش کلامی باشم برای یه مریضی که تنهاست...

* نهایتا اینکه خیلی در بند این دنیا نباشیم و انتظار نداشته باشیم یکی کمکمون کنه! نه این دنیا اینطوری نیست اما  تا جای امکان ما خودمون حواسمون باشه یاری رسان باشیم و در عین حال بی هیچ انتظاری از بقیه:)

* امام زمانم، پدر مهربانم دوستتان دارم... هرچند این دوست داشتن فقط زبانی ست... کاش روزی برسد که عملی دوست داشتنم را اثبات کنم و لبخند رضایت شما رو کسب کنم...

* اللهم عجل لولیک الفرج

و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 15:27